حاجی ! زیارت قبول !
شنیدم حاج خانم برای چندمین بار دلش هوس طواف کعبه کرد شما
هم از خدا خواسته لبیک گفتی...
مکه خوش گذشت ؟ ...
خدایت خوب بود، دینت کامل شد، سنگ هایت را به شیطان زدی؟!
...حاجی سوغاتی هایت بوی ندامت می دهند؟! حاجی، لباست از جنس اعلاست؟ ...
حاجی عجب دمپایی سفیدی؟!
سفر چطور بود حاجی..؟؟ خوش گذشت....؟؟
شنیدم حاج خانم بسیار ولخرجی کرده و چند النگو و سینه ریز گرانخریده....
حاجی جان خبر داری آقا رضا،،همین همسایه چند خانه بالاتر،،کلیه اش
را فروخته تا برای دخترش جهاز بخرد...؟؟؟
دختری خودش را فروخت برای مریضی مادرش ؟
آن فاحشه را بی خیال حاجی جان...اصل حالت چطور است...؟؟
شنیدم دیشب شام مفصلی به مهمانها داده ای.....
چند کودک گرسنه دم در هی اذیت میکردند و غدا میخواستند...
آنها را دیدی حاجی...؟؟
حاجی، با این همه ریا، باز هم مکه خوش گذشتـــــــ ؟!
سرت را درد نیاورم حاجی جان....
{زیارت قبول...}
[ چهارشنبه 92/6/6 ] [ 3:40 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]